دل نوشت1

ساخت وبلاگ
دخترک چشم سبز دوست داشتنی داستان زندگیم

هرچندکه امروز احتمالا تو هم مثل همه اونای دیگه منو از یاد بردی

اما من تو رو خوب به یاد دارم 

روزی روزگاری ته کلاس دختری با سن و سال تقریبا بالا نشسته بود 

بگذریم که همیشه و همیشه 

در مدح و ستایشش استاد کم نمیگذاشت 

روزهای اول کمی لج درار ...

اما بعد ها با دقت به خودش و چهره ش و گفتارش 

جاذب بود...

اینکه دست باقی بچه ها که بخاطر گرفتن کمک به طرفش بود و اینکه اون هیچ زمان دستشونو کنار نمیزد بمونه...

چشم های سبزش ابروهای بلند وبینی عملی و صورتی تقریبا گرد و تیپی همیشه مشکی...

لب های باریک و چشم های فوق العاده جوینده و مهربون...

و سبز ...

و سبز ...

وقتی اولین بار رفتم طرفش که مثل بقیه بهم کمک کنه چقدر مهربون و خوش اخلاق برخورد کرد.

اصلا اون غروری رو که فکر میکردم داشته باشه ! نداشت....

مهربون خوش قلب 

ای کاش به یادم میموند متولد چه ماهی بودی مهربون

ای کاش می دونستم کجایی 

ای کاش هرگز اون روز اخر تو چشمای سبز مهربونت که بعد ها فهمیدم بخاطر نا هماهنگی قرینه های چشمای مهربونت حقیقی نیست ، اشک جمع نشده بود 

ای کاش امشب دیشب و پریشب انقدر بغض نداشتم بخاطرت 

ای کاش ....

شب اخر قدر یکدفعه انقدر توی ذهنم پر رنگ اومدی که چند روزه نمیتونم از یاد اوری نگاهت بگذرم...

زهره تنها دوست عزیز و واقعی روزهای اول تنهایی دانشگاهم 

دوست عزیزی که هیچوقت نفهمیدم چقدر سخت ازت گذشته بوده 

چقدر بخاطرت دلتنگ و پریشون احوالم 

خدایا به حق عزت و جلالت 

خدایا به حق بزرگی نامت 

خدایا خداوندا 

به حق محمد و آل محمد 

به حق مهدی فاطمه قسمت میدم مرضیش خوب بشه 

حالش خوب باشه 

سلامت باشه....

خدایا لطفا ...

یه سلامتی و عاقبت بخیری بهش بده ...


سنجـآقــــ : دختری به تنهایی ماه, تنهایی ماه, عشق, girllonelymoon دختری به تنهایی ماه...
ما را در سایت دختری به تنهایی ماه دنبال می کنید

برچسب : نوشت, نویسنده : 4girllonelymoon64c بازدید : 199 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 15:36